دارک بلو

یادداشت‌ها و اندیشه‌های محمد رضا عابدی شاهرودی

دارک بلو

یادداشت‌ها و اندیشه‌های محمد رضا عابدی شاهرودی

هبوط شیطان


او کیست که تازه آمده است ولى نورى که با خود مى‌‏آورد از نور هزاران سال عبادت من افزون‏تر است؟ / او کیست که معبود من را از آن خود ساخته است؟ / با خود مى‏‌اندیشید / ناگاه خطاب آمد که سجده کن / این فرمان الهى است و سرپیچى از آن عذاب به دنبال دارد / ناگاه احساسى در درونش فریاد زد / هزاران سال عبادت براى معبودى که به یک لحظه جاى من را به یک خاکى بدهد / و اینچنین من را خطاب قرار دهد / دور باد از من / یک موجود که از خاک برخواسته است و تو از آتشى / و چگونه تو که برترى او را سجده کنى؟


(کتاب شیطان - محمد رضا عابدی شاهرودی)

کتاب شیطان


روشنایی، هیچ کمکی به تو نخواهد کرد...


(کتاب شیطان - محمد رضا عابدی شاهرودی)

موجودات شیطانی در آیه‌های مسخ


موجوداتى دیگر نیز در عالم روزگار مى‏‌گذرانند / کاسیا ـ لوسین‏‌ها / که به زبان گانان خوانده مى‏‌شوند / سگ ـ دخترها / با بدنى همچون دخترکان / و چهره‏‌اى همچون سگان / آنان از مراحل وجودى  شیاطین پست‌اند / و افسارشان به دست شیاطین است / کالاس‌ها / که خورندگان تاریکى‏‌اند / در تاریکى مى‏‌خزند / با بدن‌هایى سیاه / و از مدفوع خود تغذیه مى‏‌کنند / گرگینه‏‌ها / که از نزدیکىِ سانیت‌ها با گرگ‌هاى زمین به وجود مى‏‌آیند / بدنى نیمه گرگ دارند / با شهوتى همانند آدمیان

و چون آنان را از هر گروه و دسته‏‌اى برگزیدم / رو به سوى گانان نهادند / هر دسته‏‌اى با پیروان خود*که طلب کنند شرى را که افزون بر دیگران باشد / آنان را در عالم رها کردم / تا بر هر چیزى بتازند / و آن را نشان گذارى کنند / به نشانه‏‌اى شیطانى


(آیه‌های مسخ - محمد رضا عابدی شاهرودی)

تاریخ شیطان پرستی


ظهور و گسترش فرقه‌های شیطان پرستی، ارتباط تنگاتنگی با ظهور و گسترش مسیحیت کلیسایی دارد. شیطانی که در سده‌های اولیه مسیحیت معرفی می‌شد، بیشتر نقش طرد کننده اساطیر و افسانه‌های باستانی (خصوصا یونانی و رومی) را داشت و در سده‌های بعدی که خود مسیحیت آغشته به افسانه‌های باستانی شد، تضمینی بود برای ترساندن مومنان که برای دفع ضرر شیطان، به کلیسا پول بدهند تا بهشت بخرند یا اعتراف کنند.

(در محضر تاریکی - محمد رضا عابدی شاهرودی)

در محضر تاریکی


آنچه که ما امروزه به عنوان شیطان پرستی می‌شناسیم، ثمره اسطوره‌ها، افسانه‌ها و باورهای بدوی، خرافات و کج‌فهمی‌هایی است که الزاما به معنای شیطان پرستی نیستند. گستره شیطان پرستی بر خلاف معنایش که اشاره به پرستش شیطان دارد، گستره وسیع‌تری را در بر می‌گیرد. گستره‌ای که از پرستش خدایان باستان، اهریمنان و هیولاها شروع می‌شود و در نهایت در امروز به نوعی سرگرمی و نیایش می‌رسد.

(در محضر تاریکی - شیطان پرستی، پیشینه و کنونه)

آیه‌های مسخ


این آیه‌های مسخ شدگی است / که شک را با یقین و اخلاص را با شرک می‌آمیزد / و راهنمای دوزخیان است / همان کسانی که دوزخ را آذین می‌بندند / و گناه را سرلوحه خویش می‌سازند / و از آنچه می‌دانند و نمی‌دانند، طلب شر می‌کنند / و کسانی که به آن ایمان آورده‌اند / ایمانی که انگار آن را دیده‌اند و بدان نزدیک گشته‌اند / اینان را شیطان هدایتشان می‌کند / و افسارشان را در دست دارد / و اینانند که از لعنت شدگانند


(آیه‌های مسخ / باب اول)

کتاب شیطان


و این چنین است که گناه راه می‌گشاید، دروازه‌های تاریکی گشوده می‌شوند و همه چیز به تباهی ختم می‌شود. همه چیز از لحظه‌ای آغاز می‌شود و در لحظه‌ای دیگر نیز تمام می‌شود. لحظه‌ای را که کسی از آن گریزی نیست. همیشه با همه می‌ماند و جدا نمی‌شود. تا زمانی که مرگ چهره می‌گشاید و جداکننده‌ای باشد میان این دنیا و دنیایی دیگر. و آن زمان مردی به استقبالشان می‌آید. چهره‌ای که می‌خندد و نوشته‌ای که در دست دارد. بخوان اگر می‌توانی:

روشنایی هیچ کمکی به تو نمی‌کند...

مجموعه شبه داستان رها شده


سکوت بر همه جا حکمفرمایی می‌کند. آرام آرام از دور دستها، صدای سنگین موسیقی متال شنیده می‌شود و ناگهان انفجار موسیقی. صدای موسیقی در سالنی بزرگ طنین می‌افکند. سالن بزرگ و تاریکی که اشعه‌های لیزری آبی تیره و قرمز ارغوانی، آن را رنگ آمیزی می‌کنند. همه متناسب با موسیقی، سرهایشان را می‌چرخانند. خنده‌های بلند که ناشی از سرخوشی شبانه است. دستهای برهنه‌ای که بالا می‌روند و فضا را می‌شکافند. سرنگهای تزریق و شیاطینی که در رگها فرو می‌روند. این آغاز رسیدن به جهانی دیگر است. جهانی که در آنجا هیچ محدودیتی وجود ندارد. هیچ حدی متصور نیست. و همه رها شده‌اند.

آیه‌های مسخ



خواب بر پنج جهان استوار مى گردد. چهار جهان حقیقى که بر تک جهانى دروغین بنا مى شود. و اینچنین ملیکاس بر نفسهاى خوابیده مى خواند با نجوایى پنهانى تا به سوداى خیالى حقیقى، قدم در راهى دروغین نهند. پس نجوا از جانب شیطان است که دلهاى غمدیده را محزون سازد تا به چیزى پناه نبرند به جز جهانهاى دروغین. بنگر چگونه بر نفسى خوابیده مى خواند آنچه را که برایش خوانده اند. مى خواند و مى خواند و مى خواند از آیه هاى مسخ...

کتاب شیطان



به کادیوس اهریمن دروغ در دوزخ فالکان. می‌دانم دیر زمانى است که آتش خود را افروخته‌اى و چه سهمگین است آتشى که تو می‌افروزى. آتشى که از دروغ و کذب آکنده است. بر توست که بر آدمیان فرود آیى در حالى که دروغ و حقیقت را با هم می‌آمیزى. بدان که آنان بر دو دسته‌اند: دسته‌اى که برایشان پذیرفتن دروغى آسان‏تر است که با حقیقتى ساده یا بدیهى آمیخته باشد و دسته‌اى دیگر که برایشان فرقى نمی‌کند. هر دروغى را حقیقى می‌پندارند. بنابراین نیروى خود را صرفاً بر دسته اول بگذار و دسته دوم را به حال خود رها کن. آنان چه بخواهند، چه نخواهند در دام تو اسیرند. براى ابد.  

به آناتوس اهریمن مرگ در دوزخ هلگرا. اهریمنى که حتى سایر اهریمنان نیز از یاد نام او چشمها را بسته و بر خود می‌لرزند. بر توست که سوى زمین و آدمیان روان شوى براى نابودى و مرگ. پس ارابه‌هاى خود را بر زن و مرد و پیر و جوان آنان بران تا زیر چرخهاى آتشین تو، طعم تلخ نابودى را حس کنند. بر توست که آبى آتشین بر سر آنان ریزى، چشمهایشان را فرو بندى و بند از بندشان جدا سازى. دروازه‌هاى هلگرا را به روى فرزندان آدم بگشا تا آن زمان که بر من سجده کنند و کسى جز من را نپرستند.  

به تیاتوس اهریمن حرص و طمع در دوزخ ساگها. بدان که فرزندان آدم بسى ضعیف و ناتوانند. پس تمام وسوسه‌هاى خود را به کار گیر و بدان که وسوسه مدام ولى پنهانى، از وسوسه آنى ولى آشکار کارسازتر است. آن وسوسه‌اى در آنان کارگر می‌افتد که گویى خودشان، خود را مخاطب قرار می‌دهند. پس با آنان آن طور به گفتگو بنشین که خودشان گفتگو می‌کنند و بدان که حرص و طمع مردابى است که اگر کسى در آن غوطه‌ور شود دیگر راه رهایى نمی‌یابد.  

به سادیوس اهریمن هزار چهره در دوزخ کالُن. فرود آ با خشمى عظیم که زمین و آسمان نام تو را فریاد می‌زنند. براى مردان آنان به صورت زن، و براى زنان آنان به صورت مرد ظاهر شو تا هر دم بتوانى آنان را به گناه و نیستى دعوت کنى. پس در مال و زن و فرزند آنان شریک باش و بدان که هیچ زن و مردى به هم نمی‌نگرند، مگر آنکه تو چشمهایشان را هدف پیکان خود قرار داده‌اى و هیچ مرد و زنى به خلوت هم نمی‌روند، مگر آنکه تو نفر سوم آنان باشى. پس هیچگاه آنان را رها نکن. در بیدارى و خواب بر آنان بتاز. در بیدارى و خواب. در بیدارى و خواب. در بیدارى و خواب. 

به ملیکاس اهریمن خوابهاى آشفته در دوزخ ماتوزا. دروازه‌هاى شب به سوى ماتوزا بسته می‌شوند. و شبهنگام زمانى است که ماتوزا شعله‌هاى خود را به سوى جهانیان روانه می‌سازد. همیشه بد، همیشه شب. فرمانى است که دروازه‌ها را می‌گشاید. پس همنوا با اهریمنان هبوط کرده بخوان تا آن هنگام که شب همه جا را فرا گیرد و تاریکى حکمفرما شود.

به فالاس اهریمن ترس در دوزخ دان گان. ترس و تاریکى. زمانى که ترس به همخوابگى تاریکى می‌رود، زمانى است که تو بستر شب را می‌شکافى. بدان که ترس یکى از عواملى است که آدمى را مجبور به هر کارى می‌کند. ترس از آنچه می‌داند، ترس از آنچه نمی‌داند، ترس از آنچه گذشته است و ترس از آنچه خواهد آمد. پس ترس عاملى است که تو ایجاد می‌کنى. ترس و وحشت از آنچه در کمین است و انتظار می‌کشد.  

به گالوس اهریمن اهریمنان در دوزخ آنتین. اگر اهریمنان دیگر اهریمنانى هستند که آدمیان خواستار دیدن آنان نیستند، تو اهریمنى هستى که دیگر اهریمنان هرگز خواستار دیدن او نیستند، زیرا که تو پیام‏ آور نابودى آنانى. تو را بر سایر اهریمنان می‌گمارم تا لحظه‌اى از فرامین من غفلت نکنند. پس بر توست که وظایفشان را یاد آور شوى، و هر آئینه اگر کسى از ایشان در کار خود غفلت ورزید یا کوتاهى کرد، او را به آنتین روانه سازى. آنتین هفتاد چاه عمیق دارد که تا به حال کسى به انتهاى آن نرسیده است، بلکه هفتصد چاه عمیق یا شاید هفت هزار چاه عمیق. شماره صحیح آن را کسى نمی‌داند. آن چاه‌ها را پر از اهریمنانى کن که فرامین من را نادیده می‌گیرند و در کار خود سهل‏‌انگارى دارند.

کتاب شیطان / گزیده‌ای از فصل اول: فرامین / محمد رضا عابدی شاهرودی / انتشارات اندیشه امروز 1384